سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
دیوانه دل
 
 
دانش، زینت توانگران و توانگری مستمندان است . [امام علی علیه السلام] 
»» *** آی قصه قصه غصه (5) ***

   ولی این ظلم آنقدر به من فشار آورد که مجبور شدم دست به کاری غیر متعارف بزنم...
   یک روز بعد از ساعت اداری به مدرسه رفتم!
   پدر مدرسه رو صدا کردم:
  ـ سلام آقای زارع خسته نباشید
  ـ بــــــه سلام آقا روح الله عجبی؟ چیزی شده؟؟!!
  ـ ببخشید بد موقع مزاحم شدم یه چیز تو دفتر بسیج جا گذاشتم با اجازه برم بیارمش
  ـ بفرمایید آقا شما خودت اینجا صاحب اجازه ای...
   سرتون رو درد نیارم
   رفتم با کلید یدک در دبیرخانه رو باز کردم و تو برگه ها دنبال یکی از برگه های امتحانیم گشتم.
   ولی فقط یه برگه رو پیدا کردم
   برگه امتحان ادبیات دو
   اولین کاری که کردم دیدن نمره بود
   20   
   باورم نمی شد
   یعنی اینقدر نامردی
   بلافاصله خودم رو جمع کردم و برگه رو وسط کلاسورم گذاشتم و از اونجا خارج شدم.
   فردای اون روز اول یه کپی از اون رو به همراه یه شکایت نامه برای حراست آموزش و پرورش فرستادم
   بعد اصل اون رو بردم دفتر مدیر
   مدیر بلافاصله ناظم رو صدا کرد و گفت پرونده این دانش آموز رو برام بیار
   ناظم هم اطاعت کرده و این کار رو کرد
   مدیر برگه رو از دستم گرفت به همراه یه گزارش ضمیمه پرونده کرد و بعد گفت: شما اخراجی!!!؟
   گفتم: آخه چرا؟
   گفت به علت ورود غیر قانونی به دبیرخانه و... تا اطلاع ثانوی اجازه خروج از مدرسه رو نداری!!
   خلاصه مدیر دست پیش گرفت تا پس نیفته!
   چشتون روز بد نبینه
   بلایی به سر ما اورد که بیا و ببین
   بعد هم روی شکایت من با تایید مسئول رایانه و دبیرخانه نوشته بود: ایراد تایپی!!؟
   از اون روز تا دوسال من به هر مدرسه ای که رفتم یک روز بعد از ثبت نام پرونده ام رو به من برمی گردوندند! و می گفتند اشتباه شده یا جا نداریم یا...
   بعدها فهمیدم آقای میرزایی قبل از مدیریت مدرسه ما رییس حراست اداره آموزش و پروش بوده!
   و با استفاده از نفوذش در اون اداره مانع از به جریان افتادن شکایات ما می شده!!!
   و بعد از اخراج من هم با تماس به مدیر مدارسی که به آنها مراجعه می کردم از اونها می خواست مرا ثبت نام نکنند!
   بعد از گذشت دوسال من در حین خدمت و در محل خدمت دیپلمم رو گرفتم ( که بعدا در مورد این موضوع بیشتر توضیح می دم )...
   البته به هزار بدبختی توانستم قضیه مشروطی های خودم رو حل کنم ولی خیلی از نمرات و خرابکاریها هرگز از پرونده ام پاک نشد و هنوز وجود دارد!
   می گفتند: برگه های شما مفقود شده!!!
   آخرین باری که به اون مدرسه رفتم هنوز مدیر همون مدیر بود و وضعیت همون...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » رامیم ( جمعه 87/3/10 :: ساعت 12:3 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نشانی سایت من:
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 9697
» درباره من «

دیوانه دل
رامیم
تارنوشت رامیم

» آرشیو مطالب «
بهار 1387

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» لوگوی لینک دوستان «


» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» طراح قالب «